درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 151
تعداد نظرات : 46
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


off boy
khamoosh
سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 22:31 ::  نويسنده : علی
" چشم هایم را میبندم "
کور بودن را
به دیدنِ جایِ خالیت
ترجیـح میدهم


سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 20:54 ::  نويسنده : علی

خدایا وقتی دلت میگیره چیکار میکنی؟؟

میری یه گوشه میشینی و گریه میکنی؟؟
هی با نگات بازی میکنی که یادش بره میخواسته گریه کنه؟؟
یه لیوان آب میخوری که بغضت و بفرستی پایین؟؟
یادت میاد که خدایی و همیشه باید تنها باشی؟؟؟



سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 20:52 ::  نويسنده : علی

قدر پاهایت را بدان… من به پای تو… چه شب و روز‌ها که نسوختم..!



یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, :: 21:11 ::  نويسنده : علی

قوی ترین حسی که یه زن میتونه به مردش بده اینه که بهش افتخار کنه با تمام کمبوداش.....!

 



شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 1:26 ::  نويسنده : علی

این سگ مدت دو روز را در کنار قبر صاحبش گذرانده است. صاحب او در ژانویه 2011 در حادثه رانش زمین در ریو دوژانیرو کشته شد.


 

ادامه عکسها در ادامه مطلب...



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 18:0 ::  نويسنده : علی
به سلامتی پسری که پولهای مچاله شدشو اروم گذاشت جلوی فروشنده و گفت:
برای روز پدر یک کمربند می خوام..
فروشنده:چه جنسی باشه؟
پسر کوچولو:
..
..
..
..
..
..
..
..
فرقی نمیکنه فقط دردش کم باشه...



پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 17:51 ::  نويسنده : علی

من از آغاز میترسم
من از پرواز می ترسم

: من از آغاز یک پرواز بی احساس می ترسم!
من از تکرار می ترسم
من از انکار می ترسم

 من از تکرار انکار همین احساس می ترسم!
من از سوختن نمی ترسم

 من از ساختن نمی ترسم من از ساختن کنار سوختن احساس می ترسم!
من از تاختن نمی ترسم

 من از باختن نمی ترسم من از تاختن برای باختن احساس می ترسم!
من از احساس می ترسم

 من از آغاز یک پرواز بی احساس واسه تکرار انکار دل حساس می ترسم!
 من از تاختن برای باختن احساس برای سوختن و ساختن کنار این دل حساس میترسم!
 من از پرواز بی احساس می ترسم



پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 17:47 ::  نويسنده : علی
اگر تو به راستی انسان باشی...
هر جانوری در کنارت باشد آرامش خواهد داشت...
 


پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 17:45 ::  نويسنده : علی
آدم هایی که زیاد می خندند ، خنده هایشان دروغیست !
نقابی است به روی غم هایشان
 


پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 17:30 ::  نويسنده : علی



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 15:29 ::  نويسنده : علی

تو را به دادگاه خواهند کشید!!
شاید به حبس ابد محکوم شوی!!
جزییات جنایتت معلوم نیست؛
امّا اثر انگشتت را روی قلبی شکسته یافته اند...

 



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 15:14 ::  نويسنده : علی

فقط پلی بودم برای عبورت...
فکر تخریب من نباش !
به آخر که رسیدی دست تکان بده...
خودم فرو می ریزم...

 



دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 1:11 ::  نويسنده : علی



یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 23:28 ::  نويسنده : علی



یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 23:15 ::  نويسنده : علی

سوختم

باران بزن شاید تو خاموشم کنی

شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی

آه باران ، من سراپای وجودم آتش است

پس بزن باران ، بزن شاید تو خاموشم کنی



یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 2:18 ::  نويسنده : علی

لبخند بزن, فردار روز بدتری است
فقیر به دنبال شادی ثروتمند و پولدار به دنبال ارامش زندگی فقیر

کودک به دنبال ازادی بزرگتر و بزرگتر به دنبال سادگی کودک است

......
......
پیر به دنبال قدرت جوان و چوان در پی تجربه سالمند است

انان که رفته اند در ارزوی بازگشت و انان که مانده اند در رویای رفتن دارند.....

خدایا,کدامین پل در کجای دنیای شکسته است که هیچکس به مقصد خود نمی رسد...

ساعتها بگذردبخوابند.بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست.



یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 2:11 ::  نويسنده : علی

مارکوپولو در سفر نامه اش به ایران می نویسد:

در راه چین به سرزمینی رسیدم که عادات عجیبی داشتند.

این قوم یک ماه از سال را یواشکی و در خفا غذا می خوردند !!

 



شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 1:28 ::  نويسنده : علی

باید خودم را ببرم خانه !
باید ببرم صورتش را بشویم…
ببرم دراز بکشد…
دلداریش بدهم ، که فکر نکند…
بگویم نگران نباش ، میگذرد…
باید خودم را ببرم بخوابد…
“من” خسته است …!

 



شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 1:24 ::  نويسنده : علی

از یه جایی به بعد عادت می کنی دیگه منتظر زنگ یا اس ام اس کسی نباشی...

از یه جایی به بعد صدای زنگ گوشیت رو هم فراموش می کنی...

از یه جایی به بعد تویی که گوشیت از رگ گردن هم بهت نزدیکتر بود...

تا یه وقت اس ام اس اون بی جواب نمونه یا جوابش دیر نشه...

از یه جایی به بعد می بینی که هی گوشیت رو تو جاهای مختلف فراموش می کنی...

از یه جایی به بعد خوشبختی یعنی یک اس ام اس از اون...

از یه جایی به بعد شنیدن صداش میشه آرزوت...

از یه جایی به بعد می فهمی که مدت هاست به فنا رفته ای...



جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 21:53 ::  نويسنده : علی

امروز برای دوستان عزیزم یه موزیک ویدئو خیلی قشنگ گذاشتم که امیدوارم لذت ببرید.

این آهنگ رو میتونید از آدرس زیر دانلود کنید

http://faupload.com/upload/91/Khordad/MARJAN-1.3gp



پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 2:11 ::  نويسنده : علی

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کند.

به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم

لستر هم با زرنگی آرزو کرد

دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد

بعد با هر کدام از این سه آرزو

سه آرزوی دیگر آرزو کرد

آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی

بعد با هر کدام از این دوازده آرزو

سه آرزوی دیگر خواست

که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا…

به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد

برای خواستن یه آرزوی دیگر

تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به…

۵میلیارد و هفت میلیون و۱۸هزار و۳۴آرزو

بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین

و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن

جست و خیز کردن و آواز خواندن

و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر

بیشتر و بیشتر

در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند

عشق می ورزیدند و محبت میکردند

لستر وسط آرزوهایش نشست

آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا

و نشست به شمردنشان تا ……

پیر شد

و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود

و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند

آرزوهایش را شمردند

حتی یکی از آنها هم گم نشده بود

همشان نو بودند و برق میزدند

بفرمائید چند تا بردارید

به یاد لستر هم باشید

که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها

همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد!!!



پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 1:38 ::  نويسنده : علی

 برترین ها: آنها 3 نفرند؛ كنار پیاده‌رو می‌نشینند و پول درمی‌آورند. كارشان را دیوانه‌وار دوست دارند....

برای دیدن کامل متن به ادامه مطاب بروید



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 23:17 ::  نويسنده : علی

وقتی بدانم که یک لحظه به یادمی تمام عمرم را فدای آن یک لحظه میکنم

 



دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 21:32 ::  نويسنده : علی

هر آهنگی که گوش میدهم ،

به هر زبانی که باشد ، بغضم را میشکند . . .


نمی دانم . . .

بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است

 

takhte%20%5BAloneBoy.com%5D%20taboot تخت كه نیست تابوته...



دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 21:30 ::  نويسنده : علی

گاه سکوت يک دوست معجزه ميکنه ، و تو مي آموزي که هميشه ، بودن در فرياد نيست ...!



شنبه 13 مرداد 1391برچسب:, :: 1:33 ::  نويسنده : علی

دنیا را بد ساخته اند

کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد

کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری

اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد

به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند

و این رنج است. زندگی یعنی این ....

 



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 2:47 ::  نويسنده : علی

قشنگترین شعرم را برای شب شعر چشمان تو گفتم. پس توام قشنگترین لبخند را برای لحظه دیدار نگه دار.

 

تصاویر زیبای و رومانتیکی عاشقانه جدید



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 2:11 ::  نويسنده : علی

من آن گابرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم...

 



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 2:8 ::  نويسنده : علی

یادت باشه وقتی انگشتت رو به سمت کسی اشاره میگیری، سه تا انگشتت به سمت خودت اشاره رفته !!!

 



جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 18:31 ::  نويسنده : علی

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم.خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم.خداحافظ ،

 و این یعنی در اندوه تو می میرم.در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم.

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد.و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد.

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی.خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی.



چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 23:35 ::  نويسنده : علی

بس که دیوار دلم کوتاه است . هرکه از کوچه ی تنهایی من می گذرد ، به هوای هوسی هم که شده . سرکی می کشدو می گذرد …

 



چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 22:50 ::  نويسنده : علی

عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فرو ریختن دیوار غرور گدایی کنی... آن وقت است که دیگر عشق نیست... صدقه است

 



چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 22:21 ::  نويسنده : علی

فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است...

کافسیت دلت گیر باشد

 



چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 20:26 ::  نويسنده : علی

وقتی که دیگه خیلی تنهایی....

 

وقتی که دیگه خیلی تنهایی (+عکس) - www.taknaz.ir



چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 1:24 ::  نويسنده : علی



سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 1:33 ::  نويسنده : علی


 چه عجیب است دریا...!!!

همین که عاشقش میشوی پس میزند تو را...



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب